سوال دوم: آیا می توانید به راحتی و با امنیت خاطر احساسات و عقیده ی خود را با این فرد مطرح کنید؟
این سوال در برگیرنده ی نوع ارتباط شماست. اما منظور از آسودگی و امنیت خاطر چیست؟ امنیت خاطر یعنی اینکه شما به راحتی و فارغ از هر گونه اضطراب و استرسی بتوانید با فرد مورد نظرتان به بحث و گفتگو بنشینید و نظریات خود را مطرح کنید. همان طور که می دانید اساس و پایه ی یک ارتباط خوب و موفق اعتماد و اطمینان است. اعتماد و اطمینان از این که با بیان احساسات و نظریات خود ، او شما را مؤاخذه نمی کند و مورد تمسخر و توهین او واقع نمی شوید. این فاکتورها مشخص کننده ی خصوصیات اخلاقی فرد مورد نظر است و نشان می دهد که آیا این فرد به دیگران توهین میکند یا نه.
|
سوال سوم: آیا او فردی مهربان و قابل احترام است؟
یک فرد مهربان، کسی است که پاک و حساس باشد و شما با تمام وجود او را دوست داشته باشید و تحسین کنید. اما چگونه می توان به این نتیجه رسید ؟ چند سوال که با در نظر داشتن آنها تا حدی می توان فرد مورد نظر را امتحان کرده و شخصیت او را محک زد.
آیا برای بهبود شخصیت خود تلاش می کند؟ و جدی است؟
نکته ی دیگر اینکه مواردی را که برای شما مهم و پر معنا است ، از یاد نبرد و همواره آن را مد نظر داشته و به بررسی آنها بپردازد.
این فرد چگونه از وقت خود استفاده می کند؟
آیا او فردی مادی گراست یا نه؟افراد مادی گرا در پی اصلاح شخصیت خویش نیستند.
به طور اساسی می توان مردم دنیا را به دو دسته تقسیم کرد:
دسته ی اول ، پر تلاش که به دنبال ترقی و پیشرفت بوده و دسته ی دوم افرادی راحت طلب هستند که همواره به فکر راحتی و آسودگی خود هستند.
کسی که تمام هدفش در زندگی کسب آسودگی و آسایش است همواره راحتی خود را در صدر همه ی کارها قرار داده و این راحتی را به همه چیز ترجیح می دهد. لذا با در نظر گرفتن این موارد و با دیدی باز تصمیم بگیرید.
|
سوال چهارم: رفتار او با دیگران چگونه است؟
یکی از مهم ترین مسائلی که باعث تداوم هر گونه ارتباطی می شود ، توانایی در شاد کردن و خشنود ساختن طرف مقابل است. از خودتان بپرسید آیا او فردی است که از شادی دیگران لذت می برد و برای خشنود ساختن آنها دست به هر کاری می زند یا اینکه فردی منزوی و انزوا طلب است که همواره در خود فرو رفته و غرق در اندیشه است.
برای ارزیابی و امتحان او به موارد زیر دقت کنید:
1- برخورد او با افرادی نظیر راننده ی تاکسی، رفتگر شهرداری، پیشخدمت رستوران و ... که از لحاظ اجتماعی و موقعیت شغلی در سطح بالایی نیستند ، چگونه است؟
2- برخورد او با خانواده اش یعنی با والدین و خواهر و برادرش چگونه است؟ آیا فردی قدردان و سپاسگزار است؟
اگر سپاسگزار از رنجها، زحمات و از خود گذشتگی هایی که والدین برای او متحمل شده اند نباشد، چگونه می توان انتظار داشت که به خاطر کاری از شما تشکر کند؟
3- آیا او فردی است خبرچین که به بدگویی و شایعه پراکنی در مورد دیگران می پردازد؟ کسی که در مورد دیگران بدگویی می کند، نمی تواند دیگران را دوست بدارد و از صمیم قلب به آنها عشق بورزد. سرانجام این که مطمئن باشید کسی که دیگران را ناچیز می شمارد و به دیده ی تحقیر به آنها می نگرد در نهایت با شما هم همان گونه رفتار می کند.
|
سوال پنجم: آیا در اخلاق و رفتار او اشکال و ایرادی می بینید که آرزوی اصلاح آن را بعد از ازدواج دارید؟
بسیاری از مردم این اشتباه را می کنند و ناآگاهانه تن به ازدواج می دهند با این امید و آرزو که بعد از ازدواج فرد مورد نظر را اصلاح می کنند و رفتار و اخلاقش را تغییر می دهند. اما این فکر و عقیده کاملاً اشتباه است. انتظار اینکه شخص بعد از ازدواج تغییر کند ، انتظاری دور از ذهن است چرا که ممکن است پس از ازدواج وضعیت بدتر و وخیم تر هم بشود. بنابراین اگر خصوصیات اخلاقی فرد را این گونه که هست نمی پذیرید ، ازدواج با او را فراموش کنید.
سخن آخر اینکه دیدار و ملاقات چنانچه به نظر می رسد سخت و مشکل نیست. تنها لازم است کمی بیشتر فکر کنید و کمتر دستخوش احساسات و عواطف شوید. بهتر است واقع بینانه عمل کنید و در مورد مسائلی مهم، سوالاتی را مطرح کنید.
عشق ورزیدن احساسی مقدس است. اما برای ازداوج باید تمام زوایا را در نظر داشت.
هیچ کس نمی خواهد بعد از ازدواج هنگامی که حلقه ی ازدواج را در دست می بیند، به خاطر انتخاب غلط و تصمیم گیری اشتباه با کوله باری از غم و اندوه روبه رو شود و تا آخر عمر نادم و پشیمان باشد.
|
حضرت رقیه خاتون(س) :
حضرت ابالفضل العبّاس (ع):
امام حسن مجتبی(ع) :
امام حسین (ع) :
شهادت حضرت علی (ع) :
ولادت امام رضا (ع):
عید سعید فطر :
شهادت جواد الائمه (ع) :
روز عرفه :
|
تاریخ مرهون شخصیت های بزرگی است که در هنگامه ی نیاز، توانسته اند نظام تغییر (1) را به دست گرفته و حیات اجتماعی را به پویایی و حرکت واداشته و در واقع آن را بازسازی نمایند.
یکی از مهم ترین این برهه ها؛ سال 61 هجری است که تاریخ بانویی را در می یابد و یک سال صفحات خود را به سر انگشتان ماهر او می سپارد تا به هر صورت که می خواهد سطورش را پر کند و آنچه او نگاشت همانا بهترین و بی نظیر بود. هیچ مورخ اندیشه ورز و اسلام شناس خردمندی پای بر صفحه ی هستی نگذارد، که به گمانه زنی او بهتر از اندیشه، گفتار و رفتار آن بانو خطور کرده باشد.
او کیست؟!
آری او زینب همان خاتون دو سراست. همان که زنان کوفه صف اندر صف منتظر لقایش می نشستند تا در درس تفسیرش شرکت نمایند.(2)
او شیرازه ی قرآن ورق ورق شده در کربلاست که تاریخ در مقابلش زانو زد و خود را به دست آن بانو سپرد تا آن را، شریعت محمدی را، همه و همه را از نو بسازد ...
ساغر محبّت
نوافل و مقام ولایت
امانت های خداوند در دست زینب
ودیعه ای دیگر
پی نوشت ها:
1ـ اشاره به آیهء شریفهء ) ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (.
2 ـ ر.ک؛ سید نعمت الله جزایری, الخصایص الزینبیه، ص 82 .
نامه جامعه حوزه ـ شماره هشتم ـ ص 49
|
|
"برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند! و آن را قیامى خواندهاند که شکست خورده است؛ شگفتا! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟... حسین با شهادت «ید بیضاء» کرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت که کور را بینا مىکند و مرده را حیات مىبخشد... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ کلمهاى است که با خون تلفظ مىشود."(14)
تأثیر حادثه کربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است. نهضتهایى که با فاصله کمى با الهامگیرى از قیام خونین کربلا شکفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جانهاى مردمى که از ترنم خونهاى گرم شهیدان کربلا زندگى یافتند، معدود نیستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است که هم در شروع نهضت، پیروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اکنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسینعلیه السلام جریان یافته است. به راستى کدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مىتوانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد؟
|
حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز
به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،
همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت
ظاهری شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای "جمل "، "صفین " و "نهروان " شرکت
و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد و داشت . حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد.
در زمان حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: "از منبر
) پدرم فرود آی ...".
|
امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل
گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و
همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام
حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و
مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع )
به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع )
پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .
|